تو را باور کرده ام
به سبزی جنگل ها
به پاکی شبنم ها
به وسعت دریاها
به صداقت دلها
چگونه رازگویی کنم
که تو خود آگاهی به تمامی نگفتنی ها
به تمامی نگاهها
به تمامی کلامها
آشنای دیریافته ام
زمان آمدنت را در ذهن
و صدای آمدنت را در قلب به زنجیر کشیده ام .
با تو
" از غریبانه ترین سرود پلک های بی خوابی گفته ام .
از سور شبانه ستاره ها
و رقص پروانه ها به دور آتش و شعله های داغ "
و تو اینگونه حیرانی !!!!
و تو اینگونه جوینده دشت تردیدی !!!
کدام دشت ؟
کدام صحرا؟
که هر چه می نگرم
دریاست و مهتاب .
(اهواز- ۰۶/۰۳/۷۹ )
سلام دوست عزیز ...
"پلک های بی خوابی" ترکیب زیبایی بود ...
و درود بر همراه همیشگی...
سپاس از حضورتان...
بی نهایت زیبا بود..
* گاه در ارزوی بی خبری می مانم و گاه در ارزوی خواستنی؛ لحظه ها کوتاه زمان ماندنی بیش نیست.. فرصت برای دوباره اغازم نخواهد بود.. باشد که همیشه بهاری بمانم..*
* این متنه خودممممممممممممم بود*
اهورایی زی
بدرود
سلام میناا جان
لینکت کردم..البته توو یه ولاگ دیگه که بیشتر سر می زنم
همین ادرسی که زدم...
حرفات قشنگن ...اما من خیلی وقته سرد سردم ..بی روح شدم و بی....
متاسفانه...
قدیما خیلی عاشق بودم و الان خیلی سرد و بی روح و یخ !!!!!
خبرم کن اپ کردی
بوس بوس
خیلی زیبا بود
میدونی آدمیزاد همیشه رویاهاش بزرگتر از زندگیش هست
رویای زیبای تو با صداقت بیانت معجونی از کلام ناز را به دل آدم میشونه
شعرت واقعا زیبا بود
سلام دوست خوبم
زیبا نوشته بودین
باز هم منتظر واژه پردازی جدیدتان خواهم بود
مرسی و موفق باشین