پنجره را صدا بزن

 

دلم آفاق تنهایی است  

ولی گفتار تو  

در بی کرانه ترین عالم هستی 

همانند شبنم  

وجودم را گوهری می سازد از نورها  

 

پنجره را صدا بزن  

 

صدای تو هنوز می تواند بغض کودکانه آیینه ها را بشکند  

آیینه چیزی نیست جز تصویر گریه ها  

آن را بشکن  

 

دیوار را دیدی؟!! 

فرو ریخت  

همانند زمان مانده در قفس  

دوید ولی نیافت  

شاپرک  

خیلی زودتر از زمان خسته می شود  

و گل  

سریعتر از فرو ریختن بغض ها پرپر می گردد 

 

پنجره ره صدا بزن  

 

هنوز مانده است تا برف پیری ببارد  

هنوز شانه های درخت نارنج تاب تحمل سنگینی را دارد  

هنوز مارد داغدار پرپر شده غنچه اش را باور ندارد  

هنوز چشمان منتظر به امید حیات باران می میرند و دوباره جان می گیرند  

 

دستهایت را بگشا  

سینه ات را سپری کن در برابر ناله های طوفان  

اری 

می توانی  

هنوز صدا زنده است  

پنجره را صدا بزن  

                                                                                          (اهواز-25/12/75 )

نظرات 2 + ارسال نظر
فرداد سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:56 ب.ظ

امان از دست این تکنولوژی !!
سلام.
از آشنائی با تو دوست خوب خوشحالم.
خطابت زیباست و راحت.
پیداست که واژه ات را زندگی کرده ای. میشنائی اش.
با خودت هم داری آشنا تر میشی.
؛هنوز مانده تا برف پیری ببارد...؛
فقط باید کمی دلت بیاید و روی بعضی جاها قلم بکشی.
اینروزها حوصلهء مردم کمتر شده.
خیلی چیزها را باید خط بزنیم.
شاد باشی دوست خوب.

مریم بانو چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ق.ظ http://http//maryambaanoo.blogfa.com

اینایی که گفتی کار راحتی نیستا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد